اسلام و تربیت فرزند
پنجم: تعادل میان نرمی و شدت
در نیکی و احترام و محبت به کودک و توجه دادن به منزلت اجتماعی و مقبولیت او نزد والدین و جامعه نباید از حد گذشت و به افراط گرایید، نیز نباید به وی آزادی مطلق داد که هر چه دلش خواست انجام دهد. پدر و مادر باید در این زمینه از روشی متعادل در برخورد با وی پیروی کنند: نه نهایت سهل انگاری و نه سخت گیری افراطی در گفتارها و کردارهایش.
بنابراین نرمی و شدت باید میزانی داشته، تعادل میان این دو حاکم باشد تا کودک با آرامش و اطمینان از مرحله طفولیت بگذرد و میان رفتار پسندیده و ناپسند فرق بگذارد; زیرا سنین پنج یا شش سالگی نخستِ زندگی پایه های شخصیتی او را شکل می دهد.
روایات رسیده از معصومان ـ علیهم السلام ـ بر اعتدال در برخورد با کودک تأکید ورزیده اند. بنابراین، نه افراط پسندیده است، نه تفریط.
حضرت امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«شرّ الآباءِ مَنْ دَعاهُ الْبِرُّ اِلَی الاِْفراطِ.»[1]
«بدترین پدران کسی است که نیکی ]به فرزند[ را به حد افراط برساند.»
در صورت ارتکاب برخی ناهنجاری های رفتاری توسط کودک، والدین وظیفه دارند زیان این گونه رفتارها را به وی گوشزد کرده، از او بخواهند تا رفتارش را تغییر دهد. اگر با نرمی و مدارا نپذیرفت در عملکردش تجدید نظر نماید، نوبت به مرحله خشونت یا مجازات معنوی ـ نه تنبیه بدنی ـ می رسد.
مجازات عاطفی بهتر از تنبیه بدنی است; چنان که حضرت امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ در مقام پاسخ به چگونگی رفتار با کودک فرمود:
«لا تَضْرِبْهُ، وَ اهْجُرْهُ ... وَ لا تُطِلْ.»[2]
«کودک را نزن، بلکه با او قهر کن ... ولی قهرت طولانی نشود.»
بنابراین، امام در حالت تکرار خطاهای کودک، به نرمی و تساهل دعوت نمی کند، چنان که به استمرار عقوبت عاطفی; یعنی قهر نیز فرا نمی خواند، بلکه به اعتدال و توازن میان نرمی و خشونت دعوت می کند.
افراط و تفریط، همیشه یک سلسله تأثیرات منفی در تمام ابعاد روحی، جسمی و عاطفی کودک به جای می گذارد.
بایسته است که در پرتو یک روش تربیتی درست، میان تعریف و توبیخ، تعادل برقرار شود; زیرا تعریف و تمجید بیش از اندازه همانند توبیخ افراطی بر تعادل روحی کودک اثر گذارده، آرامش روحی را از وی سلب خواهد کرد.
«کودکی که در سایه محبت افراطی رشد کرده است در برابر مشکلات زندگی تاب مقاومت نداشته و ]اصلاً[ قدرت مبارزه و رویارویی با دشواریها را نخواهد داشت.»[3]
کودک نازپرورده، دیرتر از همسالان خود به پختگی عاطفی خواهد رسید «و دوره کودکی را دیرتر پشت سر خواهد گذارد.»[4] از این رو در تمام حالات، به پدر و مادر محتاج بوده و این حالت نیازمندی حتی در سنین بزرگسالی نیز با وی خواهد بود، و چنین است که در عینیت اجتماع، کودکان و بزرگسالانی را مشاهده می کنیم که از مردم انتظار دارند تمام خواسته هاشان را اجابت کنند و نظرشان را تأیید نمایند، یا به ناحق از آنان تعریف و تمجید کنند.
از این رو این گونه افراد، قدرت رویارویی با مشکلاتی را که سر راه نیل به آرمانهاشان قرار دارد، نخواهند داشت.
وضعیت کودکی که از خانواده طرد شده یا در معرض اهانتها و توبیخهای بیش از حدّ از جانب والدین قرار گرفته و بر کوچک ترین عملکردش مورد بازخواست واقع شده نیز بر همین منوال است; چنان که حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«الافراط فی الملامة یشبُّ نیران اللِّجاجِ.»[5]
«زیاده روی در سرزنش و توبیخ، آتش لجاجت را تیزتر خواهد کرد.»
هم از این روست که وقتی نوجوانان منحرف متجاوز به حقوق دیگران (ناهنجار) را در جامعه می بینیم در می یابیم که در گذشته در معرض اهانت ها و تنبیهات بدنی مداوم قرار داشته اند.
بر پدران و مادران است که ضمن برنامه ای ]هماهنگ[ اعمال پسندیده و ناپسند را برای کودکان مشخص سازند تا آنکه تعریف و تمجید یا توبیخ و مؤاخذه آنان بر اعمال شناخته شده واقع گردد; زیرا با در پیش گرفتن چنین شیوه ای است که دوستی اعمال شایسته و نفرت از اعمال ناشایست را می توانیم در مزرعه دل و جان کودکان غرس کنیم.
افراط و تفریط، همیشه یک سلسله تأثیرات منفی در تمام ابعاد روحی، جسمی و عاطفی کودک به جای می گذارد.
نیز در این مرحله والدین در جهت تقویت وجدان اخلاقی در وجود کودک تلاش کنند تا دریچه ای به آفاق آینده باشد; از این رو در قلبشان ترس از ارتکاب عمل ناشایست و رغبت به کارهای شایسته را ـ به جای ترس از مجازات یا رغبت به تعریف و تمجید ـ استوار سازند.
والدین می باید از ابزار تحسین و توبیخ تنها در جهت تربیت کودکان استفاده کنند و حالات روحی ـ روانی خود را در مسأله تربیت دخالت ندهند; مانند پدر یا مادری که از چیزی ناراحت است و آتش خشم و غضبش را، بی هیچ توجیهی روی کودک خالی می کند!
هم از این روست که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از تأدیب ]کودک[ به هنگام غضب نهی فرموده است.[6]
در برخی حالات، والدین باید توجه کنند تا با عملکرد نامطلوبشان آثار ضد تربیتی بر عقل و عواطف کودک بر جای نگذارند: مثلاً کودک ]به طور طبیعی[ با شکستن یک شیء گرانبها به شادی می پردازد; زیرا فکر می کند به کار زیبایی دست زده که توانسته با عمل شکستن، شیء واحد را به دو چیز تبدیل کند.
در نتیجه، خود را شایسته تحسین می یابد! حال آنکه به جای تحسین، با تنبیه و مجازات رو به رو می شود و چنین برخوردی او را غافلگیر کرده و این تنبیه تأثیرات منفی بر روحیه او بر جای می نهد. چنان که در حالات دیگر، گاه کودک، شایسته سرزنش، قهر یا تنبیه بدنی است.
دکتر اسپاک می گوید:
«کودکان در بسیاری از حالات به سبب آنکه والدین ]با اعمال مجازات[ به گستاخی آنان پایان بخشیده اند، شادمان می شوند.»[7]
]اگرچه[ کودک در حالت بیماری نیازمند توجه بیشتری است، اما این اهتمام نباید از حد بگذرد و جنبه افراط و تفریط پیدا کند. بنابراین، نه اهتمام بیش از حد و نه عدم اهتمام; بلکه تعادل، بهتر و پسندیده تر است.
منظور از تعادل آن است که کودک متوجه باشد که توجه به او در حد معقولی صورت می گیرد; زیرا «روش مبالغه آمیزی که مادران به هنگام ابتلای کودکان به بیماری در پیش می گیرند، در بزرگسالی بر روحیه آنان تأثیر گذارده ... و آنان را کودکانی دلشکسته و افسرده که با کوچک ترین نارسایی زبان به شکوه می گشایند، بار می آورد.»[8]
بایسته است که وحدت و یکسانی روش تربیتی ای که والدین براساس آن به تربیت کودک می پردازند، ]در هر حال[ مراعات شود، تا کودک نیز درستی و نادرستی رفتارها و عملکردهایش را تشخیص دهد. بر این اساس، اگر پدر به سبب خطای مشخصی کودک را مؤاخذه کرد، مادر نباید با او به مخالفت برخیزد.
تعریف و تمجید نیز همین حالت را دارد; ]یعنی اگر یکی از آن دو به واسطه انجام عمل مورد پسندی به تعریف از کودک پرداخت، دیگری نباید پیش روی او با وی به مخالفت برخیزد و مثلاً یکی از خطاهای کودک را به رخ بکشد[ زیرا «ناهنجاریهای رفتاری و بیماریهای روحی ای که گریبانگیر کودک در دوره خردسالی و متوجه شخص بزرگسال در آینده ]زندگی[اش می شود، نتیجه برخورد نادرست والدین است ... مانند تناقضات موجود در شیوه برخورد ]والدین با کودکان [همچون تردید داشتن در گذشت کردن و خشونت ورزیدن ... و نوازش کردن و بی توجهی که نتیجه این تحولات یا پدید آمدن روحیه دشمنی و بزهکاری و سردی عاطفه و شکست و وسواس از سویی یا اعتماد بی مورد به دیگران و رفتارهای راحت طلبانه و ضعف شخصیت از سویی دیگر است.»[9]
ششم: رعایت عدالت میان کودکان
]به طور طبیعی[ فرزند نخست در خانواده بیشتر مورد توجه و محبت والدین قرار می گیرد; زیرا او کودک اول و تنها فرزند خانواده است; از این رو مهر و محبت بیشتری را به خود جلب می کند و اغلب اوقات، والدین نیازهای مادی و معنوی او را ]به سرعت[ تأمین می نمایند. پدر و مادر برای آنکه یگانه فرزندشان به آرزوهایش برسد، سعی دارند از همه ابزارها و وسایل استفاده کنند و تمامی نیازمندی هایش را از لباس گرفته تا اسباب بازی و غیره ]برایش[ فراهم آورند.
فرزند نخست، در اغلب اوقات ]تنها[ همدم و همراه پدر و مادر یا هر دو است و به دیگر سخن، به تمام معنا مورد توجه و نازپرورده است.
کودکی با این خصوصیات و این میزان از عنایت، چندی بعد با تولد فرزند دوم، با مشکل عمده ای مواجه می شود و ]از اینجاست که[ ترس از کودک دوم در دلش ریشه می دواند; زیرا فرزند دوم را به زودی در همه چیز رقیب خود خواهد یافت; رقیبی که در دایره محبت و عنایت والدین، در جایگاهش به اعتبار تنها فرزند و در بازیها و بازیچه هایش با او به رقابت خواهد پرداخت.
والدین می باید از ابزار تحسین و توبیخ تنها در جهت تربیت کودکان استفاده کنند و حالات روحی ـ روانی خود را در مسأله تربیت دخالت ندهند.
]از اینجاست که[ در نخستین روز تولد فرزند دوم، علایم حسادت در او پدیدار خواهد شد; زیرا در آغازین روزهای ولادت کودک دوم، والدین ]به ویژه پدر[ به شدت سرگرم اداره وضع موجود و در اندیشه سلامت مادر و نوزادند.
از این رو اگر پدر و مادر به این پدیده توجه نکنند ]و جلویش را نگیرند[، حسادت فرزند اول، نسبت به فرزند دوم رفته رفته به تنفر و دشمنی با او خواهد انجامید و این خصومت بر وضعیت روحی و عاطفی او اثر خواهد گذارد و هر چه قدر عنایت والدین به طفل دوم بیشتر شده و فرزند نخست از دایره محبت آنان بیرون ماند، آتش کینه در دل وی تیزتر خواهد شد.
از این رو، والدین باید مراقب باشند تا چنین اتفاقی رخ ندهد. آنان می باید نسبت به فرزند نخست، همان توجه و محبتی را که به فرزند دوم ابراز می کنند، اظهار کرده و به وی بفهمانند که دوستش دارند. نیز باید به او بیاموزند که کودک دوم را دوست داشته باشد و وی را متقاعد سازند که فرزند دوم به زودی برادر یا خواهر وی و مایه تسلی خاطر و یاور او خواهد گردید و در جلب محبت پدر و مادر رقیبی برای او نخواهد بود.
پدر و مادر این حقیقت را باید در عمل به اثبات برسانند. به اینکه مادر ]مثلاً[ فرزند نخست را در آغوش بگیرد و ببوسد و پدر نیازمندیهایش را برطرف کند و برایش اسباب بازیهای جدید بخرد و کارهایی از این دست که حاکی از توجه حقیقی والدین به اوست، ]انجام دهند.[
بهترین راه حل این مشکل، برقراری عدالت و برابری میان کودک نخست و دوم است. چنین رفتاری، کودک نخست را از درافتادن به ورطه تنفر و خصومت مصون خواهد داشت و نیز به تدریج که آن دو بزرگ تر می شوند، اهمیت عدالت و مساوات را بیشتر درک خواهند کرد; زیرا عواطف و قوای ادراکی آنان به مرور تقویت شده و پختگی عقلی و زبانی خواهند یافت که این، موجب می شود آنان، معنای عدالت و مساوات را درک کنند و مصادیق عینی این دو مفهوم را تشخیص دهند.
در روایات بسیاری تأکید شده که با فرزندان خود به عدالت رفتار کرده و آنان را با این مفهوم آشنا سازید. رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«اِعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِی الْبِرِّ وَ اللُّطْفِ.»[10]
«با فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، همان گونه که دوست دارید دیگران در میانتان در نیکی و لطف به عدالت رفتار کنند.»
برقراری عدالت در میان کودکان تجزیه پذیر و نسبی نبوده، بلکه عام و فراگیر است. این مسأله شامل تمام ابعاد زندگی پیرامون آنان، چه در بعد مادی و معنوی خواهد بود; یعنی در برآوردن نیازهای مادی و معنوی همانند محبت و منزلت و توجه جدی به آنان. از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت است که حضرت مردی را دید که دو پسر داشت، یکی را بوسید و دیگری را نبوسید. فرمود:
«فَهَلاّ ساوَیْتَ بَیْنَهُما؟»
«چرا مساوات را میان آنان رعایت نکردی؟!»
نیز از آن حضرت است که فرمود:
«اِنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ حَتّی فی الْقُبَلِ.»
«خدای شکوهمند دوست دارد که میان فرزندانتان حتی در بوسیدنها به عدالت رفتار کنید.»
حضرت در همه چیز، حتی در خرید هدیه برای کودکان; چه خوردنی و نوشیدنی و چه لباس و اسباب بازی و غیره به رعایت عدالت تأکید ورزیده است. چنان که فرمود:
«ساوُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ فِی الْعَطیَّةِ، فَلَوْ کُنْتُ مُفْضِلاً اَحَداً لَفَضَّلْتُ النِّساءَ.»
«در هدیه دان به کودکان، مساوات را رعایت کنید. اگر من قرار بود در هدیه دادن کسی را مقدم بدارم، بی گمان زنان و دختران را مقدم می داشتم.»
نیز فرمود:
«اِعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ فِی النِّحَلِ کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِی الْبِرِّ وَ اللُّطْف.»
«در عطایا میان فرزندان خود عدالت ورزید، چنان که دوست دارید ]مردم[ در نیکی و لطف میانتان به عدالت رفتار کنند.»
مقصود از عدالتورزی، برتری ننهادن میان کودکان نیست; چه آنکه برخی کودکان از مقبولیت بیشتری نزد والدین برخوردارند. رُفاعه اسدی از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ پرسید: آیا مردی که پسرانی متعدد از بیش از یک مادر دارد، می تواند یکی را بر دیگران برتری نهد؟ حضرت فرمود:
«نَعَمْ، لا بأس به، قد کان ابی ـ علیه السلام ـ یُفَضِّلُنی عَلی اَخی عبدالله.»[11]
«آری، ایرادی ندارد. همانا پدرم ـ علیه السلام ـ مرا بر برادرم عبدالله بن جعفر برتر می نهاد.»
این برتری نهادن برخی بر برخی دیگر می باید نزد خود کودکان نمود پیدا نکند، بلکه در احساسات قلبی والدین پنهان بماند. اما در واقع، نباید جز به عدالت و مساوات با کودکان برخورد شود، چنان که حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«واللّه لاَُصانِعُ بعض وُلْدی وَ اَجْلِسه عَلی فخذی وَ اَکْثِرُ له المحَبَّة وَ اَکْثِرُ له الشُّکْر، وَ اَنَّ الْحَقَّ لغیره من ولدی، ولکن محافظةً علیه منه و من غیره لِئَلاّ یصنعوا به ما صَنَعَ بیوسف اخوته.»[12]
«پدرم می فرمود: سوگند به خدا که من برخلاف میل باطنی ام با برخی فرزندانم بیشتر خوش رفتاری کرده، او را روی زانویم می نشانم و بیشتر بدو ابراز محبت کرده و تشکر می کنم; حال آنکه این همه حق دیگر فرزندان است. لیکن این کارها برای آن است که فرزندان شایسته را از شرّ این ]ناشایست[ حفظ کنم تا چنان نکند که برادران یوسف با یوسف کردند.»[13]
زیرا رعایت نکردن عدالت تأثیر منفی بر روحیه کودکان خواهد نهاد و تنفر و کینه توزی را در ضمیر آنان بارور خواهد ساخت و در نهایت به دشمنیِ پایدار و موضع گیری ناسالم هر یک علیه دیگری منجر خواهد شد; چنان که برادران یوسف با وی چنین کردند، آن گاه که ]از شدت کینهو نفرت[ او را به چاه انداختند.
سیره معصومان ـ علیهم السلام ـ در طول تاریخ براساس گسترش عدالت میان کودکان استوار بوده است; چه کودکانی که با یکدیگر برادر بوده اند و چه خویشاوند. از عبدالله بن عباس نقل است که گفت:
«من نزد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بودم، در حالی که آن حضرت بر پای راستش حسین بن علی ـ علیه السلام ـ و بر پای چپش ابراهیم فرزند خودش را نشانده بود و گاهی این را می بوسید و گاهی آن را.»[14]
آری، ابراهیم، پسر رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و حسین ـ علیه السلام ـ فرزند دخترش بود، و با این همه، آن حضرت اختلاف در روابط را به کناری نهاد و در شیوه رفتار با آنان، فرقی میانشان ننهاد.
در روایتی وارد شده است که حضرت رسول ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در حال نماز بود که حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ بر پشت مبارکش سوار شدند، همین که حضرت سر از سجده بر می داشت آن دو را به آرامی گرفته بر زمین می نهاد و باز که به سجده می رفت بر پشتش سوار می شدند، و آن گاه که نماز را به پایان رسانید، یکی را بر پای چپش نشانید و دیگری را بر پای راستش.[15]
در روایت است که حضرت رسول ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بر منبر وعظ و خطابه نشسته بود که حسن و حسین (علیهما السلام) ـ را که کودک بودند ـ دید. آن دو راه می رفتند و سکندری می خوردند و بیم افتادنشان می رفت. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از منبر فرود آمده، در آغوششان گرفت و پیش روی خود نشانید.[16]
از مصداقهای عدالت و مساوات، عدم مقایسه میان کودکان است; مقایسه در صفات جسمی، معنوی و روحی شان. از این رو، گفتن چنین جمله هایی که: فلانی زیباتر یا تیزهوش تر و زیرک تر یا خوش اخلاق تر از فلانی است، ناصواب است; زیرا چنین سخنانی ریشه کینه توزی را تقویت خواهد کرد; چه آنکه مقایسه میان کودکان به «حسادت و رقابت برخی با برخی دیگر»[17]خواهد انجامید.
مقایسه، به از دست دادن اعتماد به نفس در میان برادران و همسالان منجر خواهد شد، حال آنکه عکس قضیه درست است. «عدم فرق گذاری در معاشرت ]با کودکان[ بزرگ ترین رُکن ایجاد جوّ تفاهم و اعتماد مشترک میان آنان و دیگر افراد خانواده است.»[18]
چه بسا ملاحظه می کنیم که پدرانی بدون هیچ قصد و غرضی چنین سخنانی را بر زبان می آورند: فلان فرزندم شبیه من است و آن دیگری نیست. حتی چنین مقایسه ای نیز کارکرد
زیاده روی در سرزنش و توبیخ، آتش لجاجت را تیزتر خواهد کرد.
خود را در انگیزش حسادت و رقابت خواهد داشت. از این رو بهتر آن است که از گفتن چنین جملاتی نیز اجتناب شود.
از مصادیق عدالتورزی میان کودکان، فرق ننهادن بین فرزند پسر و دختر است; زیرا فرق گذاری ]و برتر نهادن پسر بر دختر مثلاً[ تأثیر منفی بر روحیه دختر به جا خواهد نهاد و بذر دشمنی و حسادت را در دل خواهر و برادر بارور خواهد ساخت.
این فرق گذاری میان دختر و پسر، پدیده ای است که در اکثر مناطق رواج دارد; چه آنکه پدران و مادران به فرزند پسر بیش از دختر گرایش نشان می دهند و خواسته های فرزند ذکور را بیشتر برآورده می سازند. به منظور کم کردن از اهمیت چنین پدیده ای ]و مبارزه با آن[، در روایات، به فرزند دختر عنایت ویژه ای صورت گرفته است که این خود آموزه ای است برای پدران و مادران، چنان که ابن عباس از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نقل کرده است:
«مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَری تحفةً فَحَمَلَها اِلی عِیالِهِ کانَ کَحامِلِ صدقة اِلی قوم محاویجَ، وَلْیَبْدَأْ بِالاِْناثِ قَبْلَ الذُّکُورِ ... .»[19]
«هر کس به بازار رفته، هدیه ای بخرد و برای خانواده اش ببرد، همچون رساننده صدقه به سوی گروه نیازمندان است، و باید زنان و دختران را بر پسران و مردان مقدم بدارد ... .»
تقسیم هدیه و مقدم داشتن فرزندان دختر، هیچ تأثیر منفی بر روحیه پسر بچه ها نخواهد گذاشت; زیرا آنان این مسأله را امری طبیعی می دانند که لاجرم می باید یکی شان مقدم داشته شود. اغلب اوقات پسر بچه هایی که از هدایای والدین خود برخوردار می شوند، چه ایشان را مقدم بدارند و چه مؤخر، به تفاوت نهادن میان پسر بچه ها و دختر بچه ها توجهی نداشته، اعتراضی نمی کنند.
رعایت عدالت میان کودکان، معنایش این نیست که اسلوبی را برای تشویق ]برخی از آنان [در پیش نگیریم; به اینکه هدیه اضافی ای برای کسی که کار شایسته ای انجام داده در نظر بگیریم. بلکه این افزونی برای تشویق کودک بر رفتار شایسته ضروری بوده و گاه در ایجاد رقابت مشروع میان کودکان، سودمند است و تأثیر منفی بر روحیه آنان به جا نگذاشته و آن را امری مشروع و حقی طبیعی تلقی می کنند.
البته والدین باید مراقب باشند که در رفتار با کودکان، آشنایی دقیقی با روحیات آنان کسب کنند و از روشهای ابتکاری درست و نتیجه بخشی به منظور تشویق هماهنگ با حالات روحی ـ روانی شان کمک بگیرند تا کودکان احساس تبعیض و عدم رعایت عدالت نکنند. اگرچه با تحقّق عدالت و برابری میان کودکان، نمی توان از برخی نمودهای منفی چون مشاجره و کتک کاری میان آنان جلوگیری کرد.
این یک پدیده طبیعی است که در اغلب اوقات در اکثر خانواده ها اتفاق می افتد و هر یک از کودکان، برادر یا خواهرش را مقصر یا شروع کننده درگیری قلمداد می کند. در چنین حالاتی، پدر و مادر وظیفه دارند به بررسی ]دقیق[ موضوع پرداخته و به این مناقشات و درگیریها به عنوان یک حالت طبیعی نگاه کنند.
با این دیدگاه است که مسأله بسیار طبیعی و ساده برگزار شده و بهتر آن است که والدین برای رفع آن اقدام نکنند و کودکان را به حال خود بگذارند تا مشکلشان را خود برطرف نمایند، و صحیح نیست که والدین یا یکی از آن دو به سان قاضی میانشان حکم کنند; زیرا صدور حکم و حق دادن به یکی از دو طرف دعوا، با زمینه تطبیق عدالت و برابری میان کودکان سازگار نیست.
اما اگر نزاع و درگیری بارها یا در طول روز ادامه یابد، یا شدید و برای بچه ها خطرناک باشد، در اینجا نوبت به والدین می رسد که در رفع آن ایفای نقش کنند. بدین صورت که به هر دو طرف امر کنند تا به سرعت به دعوا خاتمه دهند، یا آنکه توجهشان را به مسئله دیگری مشغول کنند، یا ]عملاً[ آن دو را از یکدیگر جدا سازند.
نیز اگر قضیه با در پیش گرفتن توبیخ و عقوبت معنوی حل می شود، بهتر است این نکته را نسبت به هر دو طرف و منطبق بر موازین عدالت میان کودکان، اعمال کنند.
ادامه دارد
________________________________________
[1]- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 320.
[2]- بحارالانوار، ج 23، ص 114.
[3]- الطفل بین الوراثة و التربیة، ج 2، ص 180 به نقل از: نحن و الابناء، ص 39.
[4]- علم النفس التربوی، دکتر فاخر عاقل، ص 535.
[5]- تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص 84.
[6]- ر.ک: بحارالانوار، ج 79، ص 102.
[7]- مشاکل الآباء، ص 75.
[8]- قاموس الطفل الطبّی، ص 278.
[9]- اضواء علی النفس البشریة، دکتر زین عباس عمارة، دارالثقافة، 1407 هـ ، طبع اول، ص 302.
[10]- مکارم الاخلاق، ص 220.
[11]- مکارم الاخلاق، ص 221.
[12]- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 626.
[13]- همان.
[14]- بحارالانوار، ج 43، ص 261.
[15]- همان، ص 275.
[16]- بحارالانوار، ج 43، ص 284.
[17]- حدیث الی الامّهات، ص 68.
[18]- قاموس الطفل الطبّی، ص 274.
[19]- مکارم الاخلاق، ص 221.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عشق های آتشین؛ رهگذر خطرناک در مسیر زندگی جوانان
راه های پیشگیری از انحراف فکری جوانان
هفت هشدار برای دوران عقد
نکته ای که پیش از ازدواج باید بدانید
خواستگاری قرآنی
نامزدی موفق (3)
ازدواج آب و آیینه
اعتماد به نفس و راههای تقویت آن
اعتماد به نفس و تغییر
اعتماد به نفس چیست؟
اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
ارتباط موثر اجتماعی و موفقیت
چهل پرسش خودشناسی
نقش معلم در خود شکوفایی
[همه عناوین(227)][عناوین آرشیوشده]